۶ نتیجه برای بابایی
عطیه بابایی،
دوره ۳، شماره ۲۵ - ( آبان ماه ۱۳۹۷ )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر مقایسه استدلال جامعه پسندانه کودکان کمتوان هوشی و عادی پایههای سوم تا پنجم ابتدایی بر اساس جنسیت آنها در شهر تهران است تا مشخص شود که الگوی جامعه پسندانه کودکان در این شرایط فرهنگی و اجتماعی تا چه حد با الگوی ارائهشده از سوی آیزنبرگ انطباق دارد و سطح استدلال جامعه پسندانه کودکان کمتوان هوشی و عادی چگونه است و هرکدام از چه مراحلی پیروی میکند. بدین منظور ۱۲۰ نفر از کودکان (۶۰ کودک عادی، ۶۰ کودک کمتوان هوشی و به تفکیک جنسیت) با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی چندمرحلهای بهوسیله سه معمای محقق ساخته مورد آزمون قرارگرفتهاند. نتایج بهدستآمده نشان داد که سطح استدلال جامعه پسندانه کودکان کمتوان هوشی پایینتر از کودکان عادی است. همچنین سرعت پیشرفت دختران عادی در سطوح استدلال جامعه پسندانه نسبت به پسران عادی تا حدی بیشتری است و سرعت استدلال جامعه پسندانه دختران کمتوان هوشی در سطح استدلال جامعه پسندانه نسبت به پسران کمتوان تا حدی بیشتر است.
دکتر زهرا تنها، دکتر راضیه جلیلی، فاطمه بابایی مطلق،
دوره ۷، شماره ۵۵ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده
یکی از نظریهپردازان روانشناسی که در زمینه پیشرفت علم نیز دیدگاههای قابلتأملی دارد، پیاژه است که همراه با گارسیا (۱۹۸۹) کتابی در این زمینه به رشته تحریر درآورده است. براین اساس، رشد دانش فردی را میتوان برابر با رشد دانش در علم دانست. نظریه های علمی ساخته ذهن انسان می باشند و تمامی ساختمان معرفتی به همین شیوه ساخته می شود. پیاژه، تحول دانش را با مفهوم تعادل جویی توضیح داده است. از سوی دیگر، سه وجه درون، بین و انتقال سازوکارهایی هستند که در شکل نظریه مرحله ای بیان می گردند و به منظور تحول دانش هم برای فرد و هم برای علم به کار می روند و در توضیح ساختِ ساختارهای معرفتی کاربرد دارند. کوهن، مفهوم پارادایم را مطرح میسازد که از نظر وی عبارت است از دستاوردهای علمی موردپذیرش همگانی است که در یک دوره زمانی، الگوهای مسائل و راهحلها را برای جامع های از کارورزان فراهم می آورند. علم بهنجار فعالیتی که بیشتر دانشمندان همدوره، همهوقت خود را بهطور اجتنابناپذیری صرف آن می کنند تا پاسخ برخی از پرسش ها را بیابند. وقتی مسئله ای جدید در قالب علم موجود قابلحل نباشد علم بهنجار دچار بحران می شود. در این شرایط انتظار وقوع انقلاب های علمی وجود دارد. در این مقاله سعی شده است دیدگاه های پیاژه و کوهن از نظر پیشرفت علمی مقایسه شود.
دکتر صبا حسنوندی، دکتر زهرا تنها، دکتر راضیه جلیلی، فاطمه بابایی مطلق،
دوره ۸، شماره ۵۶ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده
هدف این پژوهش کاهش علائم افسردگی و نشخوار فکری طلاب زن از طریق برنامه آموزش گروهی معنویت درمانی مبتنی بر خانواده بود. جامعه آماری این پژوهش شامل همه زنان مبتلا به افسردگی مشغول به تحصیل در حوزه علمیه معصومیه شهرستان خرمآباد در سال ۱۳۹۸ بودند. نمونه شامل ۳۸ طلبه بود که با روش نمونهگیری داوطلبانه بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارش شدند. طرح این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون و پیگیری بود. ۸ جلسه معنویت درمانی گروهی مبتنی بر خانواده برای گروه آزمایش انجام شد. هر دو گروه در مراحل پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری یکماهه پرسشنامه های افسردگی بک (۱۹۹۶) و نشخوار فکری نولن هکسما و مورو (۱۹۹۱) را تکمیل کردند. یافته ها نشان داد که برنامه آموزشی معنویت درمانی مبتنی بر خانواده تفاوت معناداری در مراحل پسآزمون و پیگیری ایجاد کرده است. با توجه به یافته های این پژوهش، توجه به بعد معنوی در خانواده، بهعنوان یکی از ابعاد سلامت روان، می تواند در بالا بردن شاخصه ای سلامت روان زنان طلبه بهصورت خاص و کل زنان مفید باشد. ازاینرو، استفاده از برنامه های درمانی معنویت محور مبتنی بر خانواده در پروتکل های سلامت عمومی مراکز آموزشی و علمی می تواند کارآمد و کاربردی باشد.
سمانه آقابابایی، محمدحسین پاکدل، لیلا باباپور، ساناز راکی،
دوره ۸، شماره ۵۶ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده
هدف از انجام این پژوهش بررسی ارائه مدل ساختاری نقش میانجی همدلی در رابطه بین بدتنظیمی هیجانی با قلدری سایبری در دانش آموزان دختر شهر اصفهان انجامشده است. طرح پژوهش توصیفی از نوع مدلسازی معادلات ساختاری بود. این پژوهش با حضور ۳۰۰ نفر به روش نمونه گیری در دسترس از بین دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر اصفهان در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ به روش آنلاین انجام شد. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از پرسشنامه تجربه قلدری-قربانی سایبری (CBVEQ) آنتیادو و همکاران (۲۰۱۶)، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (DERS) گراتز و رومر (۲۰۰۴) و مقیاس همدلی اساسی (BES) جولیف و فارینگتون (۲۰۰۶) استفاده شد. داده ها با ضریب همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری و با استفاده از نرمافزار SPSS و AMOS نسخه ۲۴ تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین بدتنظیمی هیجانی و همدلی با قلدری سایبری همبستگی معناداری وجود دارد (۰۱/۰>P). همچنین نتایج نشان داد مسیرهای مستقیم این پژوهش معنادار شدند و مسیرهای غیرمستقیم بدتنظیمی هیجانی از طریق نقش میانجی همدلی بر قلدری سایبری دانش آموزان معنادار بود. بر اساس یافته های این پژوهش، مدل نهایی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود (۰/۰۵۲=RMSEA و ۰/۰۵>P-value) و مدل نهایی ارزیابیشده از برازندگی مطلوبی برخوردار است و گام مهمی در جهت شناخت عوامل مؤثر بر قلدری سایبری در بین دانش آموزان است.
هادی فراست، دکتر زهرا تنها، فاطمه بابایی مطلق، مهین میرزائی، مهناز یاری،
دوره ۸، شماره ۵۶ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده
یکی از ارکان اصلی آموزشوپرورش دبیران هستند که ایجاد نوآوری در رفتارشان منجر به تسریع در یادگیری و فهم عمیقتر مطالب برای دانش آموزان میشود، از همین رو، به نظر میرسد وجود سرمایه روانشناختی و استفاده از روشهای نوین فنون تدریس در ایجاد رفتار نوآورانه مؤثر باشد. هدف این پژوهش مطالعه تأثیر سرمایه روانشناختی بر رفتار نوآورانه دبیران با نقش میانجی گر روشهای نوین تدریس بود. بدین منظور، ۱۵۲ نفر دبیر (۷۶ نفر مرد و ۷۶ نفر زن) به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب و به پرسشنامههای سرمایه روانشناختی مک گی (۲۰۱۱)، رفتار نوآورانه کانتر (۱۹۸۸) و روشهای نوین تدریس (گراشا و ریچمان، ۱۹۹۶) پاسخ دادند. نتایج نشان داد که بین سرمایه روانشناختی با رفتار نوآورانه (۰/۴۸=r)، روشهای نوین تدریس با رفتار نوآورانه (۰/۳۸=r) و بین سرمایه روانشناختی با روشهای نوین تدریس (۰/۴۲=r) رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد (۰/۰۵>p). ضمن اینکه دامنه شاخصهای ارزیابی کلیت مدل با اجرای مدل معادلات ساختاری، مطلوب بود و مدل پیشنهادی از برازش مناسبی برخوردار شد. همچنین، اثر مستقیم سرمایه روانشناختی بر رفتار نوآورانه (۰/۷۴=B) و اثر غیرمستقیم سرمایه روانشناختی بر رفتار نوآورانه با نقش میانجی روشهای نوین تدریس (۰/۷۷=B) مشاهده شد. نتیجه اینکه با افزایش سرمایه روانشناختی و آشنا نمودن دبیران با روشهای نوین تدریس، امکان تغیر رفتار در جهت نوآورانه بودن وجود دارد و مطالعات عمیقتر و دقیقتری نیز برای پژوهشگران آینده توصیه میشود.
دکتر زهرا تنها، فاطمه بابایی مطلق، معصومه مؤمنی مفرد،
دوره ۱۰، شماره ۵۸ - ( در حال بروز رسانی ۱۴۰۴ )
چکیده
فضای کاری در سازمانهای عصر حاضر، فعالیتهای جمعی را جهت پیشبرد اهداف عالیه میطلبد. یکی از عمدهترین موانعی که میتواند منجر به عدم تحقق فعالیتهای جمعی شود، اختلال اضطراب اجتماعی است. بر این اساس، هدف از انجام این مطالعه مدلسازی اختلالات اضطراب اجتماعی بر پایه عوامل مؤثر بر آن و سطحبندی این عوامل است. پژوهش حاضر بر اساس هدف کاربردی و از حیث نحوه جمعآوری دادهها در زمره مطالعات توصیفی از نوع پیمایشی قرار دارد. در بخش کیفی، عوامل اثرگذار بر اختلالات اجتماعی از طریق مصاحبههای نیمه ساختاریافته با اساتید متخصص در حوزه روانشناسی و مدیریت رفتار سازمانی که در این زمینهها دارای تألیفات متعددی هستند و همچنین، مدیران ارشد و باتجربه بخشهای درمانی بیمارستانهای دولتی و با بهرهگیری از روش تحلیل محتوای کیفی شناسایی گردید. مشارکتکنندگان در مصاحبه با استفاده از روش گلوله برفی و بر اساس اصل کفایت نظری انجام گرفت. در گام دوم، سطحبندی و برقراری ارتباط مفهومی میان ابعاد تشکیلدهنده اختلالات اضطراب اجتماعی با استفاده از روش مدلسازی ساختاری تفسیری انجام گرفت. در این بخش جامعه آماری را کلیه مدیران ارشد، سوپروایزرها و پرستاران باسابقه در بیمارستانهای ارائهدهنده خدمات به بیماران کرونایی در استان لرستان تشکیل دادهاند. نمونهگیری با استفاده از روش غیر احتمالی هدفمند انجام شد که درنهایت نظرات ۲۷ نفر از جامعه آماری مشخصشده بهعنوان خبره در راستای مدلسازی اختلالات اضطراب اجتماعی تعیین گردیدند. دادههای حاصل از مصاحبه با روش تحلیل محتوای کیفی کدگذاری گردید که درنهایت منجر به شناسایی ۱۱ مقوله اصلی و ۵۶ مقوله فرعی شد. همچنین، مدلسازی عوامل شناساییشده منجر به شکلگیری ۷ سطح گردید که بر اساس ماتریس میک مک، بیشتر این عوامل از نوع مستقل هستند. این مطالعه نشان داد که ویژگیهای فردی کادر درمان مانند خصوصیات جمعیت شناختی و همچنین ارزشهای محوری سازمان مانند فرهنگ و جوسازمانی توان بالایی در شکلگیری اختلال اضطراب اجتماعی دارند. ازاینرو، این مفهوم میبایست بیشازپیش موردتوجه مدیران و سیاستگذاران بخش درمانی قرار گیرد.